هر صبح، جان قبل از طلوع خورشید بلند میشد. او بعد از کار به خانه میآمد، کارت را در جیب یا روی میز کناری درون یک لیوان قرار میداد و از این لباسهای "فخرآمیز یکنواخت" - نور LED فلزی با رنگ آبی تیره و دمای رنگی 6000K (این خفن است!) عوض میشد. او یک اتوبوس زرد بزرگ داشت که با آن شهر را دور میزد و بچهها را از خانههایشان جمع میکرد. جان به هر کودکی که به اتوبوس میرسید میخندید و آنها را مجدداً در ساعت 3 بعدازظهر به امنیت میرساند.
اما در نهایت، جان همیشه خوشحال بود چون میگفت که شغل او مطمئناً میکند که بچهها به مدرسه به موقع و به صورت امن برسند. او میدانست که بسیاری از این کودکان اگر او این کار را نمیکرد، به مدرسه نمیرفتند. او سخت کار میکرد و از آن لذت میبرد، چرا که هر روز، آن بچهها واقعاً در حال یادگیری بودند.
برای سالها که جان پشت دستور رانندگی اتوبوس بود، آموزش اتوبوس دریافت کرد. بخش زیادی از آن مربوط به صبر است، میگوید: همیشه صبور باشید. گاهی اوقات او در ترافیک گرهزدہ یا در مقابل آب و هوای خراب قرار داشت اما باید تحمل کرد. در حالی که رانندگان دیگر ممکن است سردلیرانه عمل کنند، جان به آرامی نفس کشید و بر روی رانندگی متمرکز شد.
جان راننده اتوبوس مدرسه بود و از رانندگی لذت میبرد چرا که این کار به او اجازه میداد کودکان در مسیر خود را بشناسد. وقتی که در بازیها بود، کودکان را در سفری در آن اتوبوس باز بالش خود دور میکشید — او با یک جoke ضعیف و حسنازی فلوتی، کودکان را که به صندلیهای خود صعود میکردند، شاد میکرد. او عاشق دیدن لبخندها و شنیدن خنده آنها بود.
او به من در مورد صبحانهی تابستانی حکایت کرد که یک پسر کوچک با اشک در چشم به اتوبوس او سوار شد. این بچه نمیتوست وظیفهی درسی خود را پیدا کند و قسم خورده بود که معلم به او غصب خواهد کرد. جان متوجه شد که یکی از بچهها در حال تنش است و رفت تا او را سرگرم کند. سپس به بچه گفت که مشکلی نیست و گاهی اوقات «حادثهها فقط رخ میدهند». در صبح، وقتی به مدرسه رسیدند، جان با آنها وارد شد و با هم به دنبال وظیفهی گمشده جستجو کردند. آنها بالا و پایین جستجو کردند تا در نهایت — وایولا! وقتی این بچه از ماشین پیاده شد، گفت: «واقعاً ممنون» و جان فقط خیلی خوشحال بود که به او کمک کرده است.
جان حتی در حال رانندگی اتوبوس به شکل خنث و جذاب داستانهای بسیار عالی اشتراک گذاشت. او یکبار داستان زمانی را که گروهی از پسران صدا بلند و فعال روی این اتوبوس داشت برای یک روز، توضیح داد. عکس بالا که نشان میدهد گروهی از مردم همه در حال خنده هستند، واقعاً سنگینترین بخش زندگی جان است — گروه عالیای از مردم که سر و کار با آنها دارند، اما چطور میتوانید به آنها رسید؟ او موسیقی را خاموش کرد و به صورت مخفیانه گفت. بچهها متوقف شدند و به کلمات او گوش دادند. سکوت میتواند باعث شود شما گوش دهید و درک کنید.
جان در گذشته یک بچه کوچک روی اتوبوسش داشت که بسیار حس محبت از خانه داشت. او فقط یک کودک بود که به صحبت با مادرش نیاز داشت. چشمهای کودک روشن شد و «بله» گفت، و جان پرسید آیا میتواند او را تماس بگیرد. وقتی که صدای مادرش را شنید، باید لبخندی را که روی چهره این کودک بود دیده باشید — وای! جان فکر کرد که احساس خوبی است که کمی راحتی برای آنها بازیابی کرده است.
کنترل کیفیت طی فرآیند با استفاده از آزمایشگاههای حرفهای بررسی استاندارد بالا راننده گان.
تیم تحلیلگر حرفهای میتواند ایدههای راننده گان را به اشتراک بگذارد و در توسعه زنجیره صنعتی کمک کند.
تمام تکنولوژی پشتیبانی وجود دارد تا با هر نگرانی یا سوال مربوط به محصولات راننده گان کمک کند.
به مشتریان محصولات و خدمات با کیفیت را با کمترین هزینه ممکن راننده گان ارائه دهد.